سواد رسانه ای

تقوای مجازی به سبک حضرت امیر علیه السلام

تقوای مجازی

همام چشم در چشم مولایش میدوزد و نور تقوای علی مست و مسحورش میکند،
شاید امروز ما را میدید که از امیر بیان صفات متقین را طلب کرد.
وشاید علی نیز امروز ما را میدید، که به الگویی برای با تقوا بودن محتاجیم،
آستین بالا زد و تصویر رویایی متقین را در تابلوی الفاظ و کلمات در مقابل دیده ما نصب کرد.
و اینک ماییم که در بند بند شئون زندگیمان محتاج الگویی هستیم تا خود را به آن محک زنیم؛
و وزن خود را در ترازوی وجدانمان در مقابل آن سنگ محک قرار دهیم.
و فضای مجازی، و وای از این فضا که به خلاف اسمش حقیقی تر از خیلی از فضاهای حقیقی دیگر است.

محیطی که تو در آن از خود میگویی، از دیگران میگویی، قضاوت میکنی، خبر میدهی، دوست می یابی،
دل میبری و دل میدهی، نقد میکنی و نظریه جامعه شناسی میدهی، طبابت میکنی و نسخه میپیچی، متهم را می یابی و محاکمه اش میکنی و …

حساب رسی در فضای مجازی

آری در فضای مجازی زندگی میکنی بدون آنکه از خود بپرسی که تقوا در این محیط حقیقی چه رنگ و بویی دارد.
آری تقوای مجازی …
سر بچرخان و آن نقشی را که علی از قامت قیامت گونه متقین به قلم کلمات ترسیم کرد،
ببین و سپس یقه ات را به دست وجدانت بسپار تا تو را به دیوار کوچه محبوب بچسباند و مواخذه ات کند
که چقد با تقوایی و اگر نیاز شد سرت را بشکند که سر شکسته در کوچه محبوب چونان دل شکسته در عرش اعلی
مشتری فراوان دارد و یک گوشه چشم این خریداران طلایت خواهد کرد که آنان خاک را به نظر کیمیا توانند نمود.

تقوای مجازی

نهج البلاغه اش را گشودم و عزم جزم کردم که رفتار خود را با شاخصهای خطبه متقین بسنجم
منطقهم الصواب
یکی از اولین نشانه های متقین بود
چه بی مقدمه فاتحه اکثرمان را خواند با دو کلمه که متقین کلامشان راست و نیکو است
سواد رسانه که داشته باشیم میفهمیم که راست و دروغ در فضای مجازی در هم فرو رفته است
بوقهای حرفه ای رسانه ای آش چربی از راست و دروغ می پزند،
چهار کلمه راست را با هشت کلمه دروغ در می آمیزند و با کشک فریب، تزیینش می کنند
و به نام محتوای رسانه ای به خورد مان میدهند و شعر تلخ ، آش کشک خالته … را سر میدهند
و ما که قرار بود به تزکیه و تقوا در عرش خریدار داشته باشیم اینک ابزار انتقال پیام دروغی هستیم که از سر کم دقتی صحتش را تحقیق نکرده بودیم
ذوق زده دست به نت میشویم ، فورواردش که کردیم باد به غبغب می اندازیم که اخبار ما همه دست اول است و …

غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم

چشمشان را بر هر آنچه خدا حرام کرده میبندند
این نشانی دیگر از اهل تقوا بود ، سر ز تاسف تکان دادم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ،
که از فرط وضوح بیانش زیاده گویی است و در قالب لفظ در آوردندش توضیح واضحات
نشانه بعدی متقین و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع بود
چشم بستم و با خود اندیشیدم که آیا من گوشهایم در فضای مجازی وقف اطلاعات و مطالب نافع است
امروز به چند کانال سرک کشیدم و چند پست را ناخنک زدم و کدام یک از این ولگردی ها اطلاعاتی نافع برای من داشت
چه چیز جدیدی آموختم و عمرم را به کشتارگاه کدام محتوا سپردم
تا ثانیه هایش را سر ببرد بی هیچ منفعتیوای خدای من ، من کجای صف متقین هستم
خدا در چشم آنان بزرگ است و غیر خدا را هیچ میدانند…
دیگران از شر آنها در امانند …
و حاجتهای آنها اندک است …
نهج البلاغه را بستم و چشمانم را نیز
و حالا خوب میدانم که چرا همام بعد از شنیدن این نشانه ها ناله ای زد و مرد.

خروج از نسخه موبایل